وبلاگ نویسان شرق فارس

بهترین مطالب وبلاگ های شهرستان نی ریز را در اینجا ببینید.
ما به دنبال آنیم که وبلاگ نویسان نی ریزی را در این مجموعه معرفی نماییم و از کلیه دوستان وبلاگ نویس شهرستان نی ریز دعوت می کنیم تا در جمع صمیمی اعضای ما حاضر شوند. شما می توانید مطالب تولیدی خود را با نام و وبلاگ خود در وبلاگ نویسان شرق فارس ثبت نمایید.

طبقه بندی موضوعی

۴۰ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

۱۷:۴۸۱۹
دی
وبلاگ عطر بارون نوشت:         امام صادق (علیه السّلام) : ایمان نیست برای کسی که حیاء ندارد منبع : اصول کافی   پیامبر اکرم : کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید
صاد قاف
۱۳:۵۷۰۶
دی
وبلاگ مشکان فارس نوشت:   اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد آیا با گفتن "چخ" سگ میرود؟! چوب هم بلند کنی فایده ندارد ... چون او گرسنه است و چشمش به غذاست و دست بردار نیست.اما اگر هیچ همراه نداشته باشی میفهمد چیزی نداری و میرود دل شما مورد نظر شیطان است ... نگاهی به دل میکند ، اگر آذوقه اش در آن بود(حب مال ، زر و زیور ، بخل ، شهوت ، حسادت و ...) همانجا متمرکز میشود ، حالا تو 100 بار هم بگو => 【اعوذبالله من الشیطان الرجیم】 ، فایده ندارد ... ولی اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه میبینی با یک استغفار فرار میکند ... ˙·٠•❄شهید دستغیب (ره)❄•٠·˙
صاد قاف
۱۵:۱۵۲۴
آذر
وبلاگ مشکان عشق نوشت:
صاد قاف
۱۷:۲۹۱۷
آذر
وبلاگ مشکان فارس نوشت:
صاد قاف
۰۷:۲۹۱۴
آذر
وبلاگ سیده بانو نوشت: اویس! من از تو غریب ترم! خواجه انبیاء گفت: «در امت من مردی است که به عدد موهای گوسفندان ربیعه و مضر او را در قیامت شفاعت خواهد بود.» صحابه گفتند: «این که باشد؟» فرمود که: «بنده ای از بندگان خدای.» گفتند: «ما همه بنده خدای تعالی ایم. نامش چیست؟» فرمود: «اویس!». (تذکره الاولیاء، عطار نیشابوری، ص20)قبول! تو از من خیلی عاشق تری، خیلی پاک تر، باصفاتر. اصلاً همه «خیلی ها» مال تو است و فقط یکی سهم من: اویس! من از تو خیلی غریب ترم!گفتند: «او کجا باشد؟» گفت: «به قرن». گفتند که: «او تو را دیده است؟» گفت: «به دیده ظاهر نه.» گفتند: «عجب! چنین عاشق تو و به خدمت تو نشتافته؟!» (همان)در چیزی شبیه هستیم: فاصله. درد مشترک! از «قرن» تو تا او. از «قرن» من تا او. فاصله! فرقی مگر می کند؟ برای تو از جنس مکان. برای من از جنس زمان. راه دور بود. خیلی. چندین بادیه. پر از عشق شده بودی. پر. گفتی: «بروم، شاید از دورها بشود او را ببینم.»چون به مدینه رسید، خواجه انبیاء به سفری بیرون رفته بود. صحابه گفتند: «بمان». گفت: «مادرم مرا فرموده نیمی از روز را بیشتر نمانم.» پس بسیار گریست و آن گاه بازگشت.تو رسیدی، رفته بود در سفر. من رسیدم، رفته بود سفر. تو ندیدیش. من ندیدمش. و ما فقط تا همین جا همسفر بودیم.تو رسیدی، رویش نبود، بویش بود. او را نفس کشیدی. نفس کشیدی. من رسیدم. نه رویش بود، نه بویش. نه هیچ چیز دیگری برای قناعت!تو رسیدی حنانه بود برای سر در هم گذاشتن. بر فقدان شانه هایش گریستن. من رسیدم، حنانه سنگ شده بود، نامی فقط. و صدای ناله حتی از اعماقش نمی آمد. تو رسیدی، ستون ها تنه نخل بودند. نخل ها بوی دست می دادند. تو در آغوش کشیدیشان. من آغوش گشودم. سرد بود. ستون سنگی سرد بود و گرمای دستها در مرمر منجمد مرده بود. معماری مدرن! هندسه عشق رفته بود. ما فقط تا همین جا همسفر بودیم. بعد از این داستان من است. تو نیستی. تو با سهمت برگشته ای به خیمه ات. من!ادامه دارد ان شاء الله.این قطعه ای بود از داستان کوتاه و چند صفحه ای  با همین عنوان، از کتاب «خدا خانه دارد» از فاطمه شهیدی. کتاب خوبی است توصیه می کنم بخوانیدش. چند داستان از داستان های تاریخ اسلام با همین قالب ادبی. اگر فرصت شد ان شاءالله تا 28 صفر باقی داستان را هم می نویسم. تا 28 صفر خیلی مانده. من اما دلم برای پدربزرگم تنگ شده بود. به اندازه دلتنگی همه نوه ها.
صاد قاف
۱۳:۳۷۰۸
آذر
وبلاگ مشکان فارس نوشت: به یاد ساعت مرگ همین قدر بدان، ما ساعتی را در پیش داریم که در آن ساعت ، ماییم و  مأمورهای بی‌نظیر خدا ، برای آن ساعت فکری بکن؛ حضرت علی علیه‌السلام  می‌فرمایند: لا دار للمرء بعد الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها فان بنیها بخیرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاویها برای مرد بعد از مرگش جایی نیست که در آن جا ساکن شود ، مگر آن‌جایی‌که  قبل از مرگ بنا کرده باشد. اگر آن‌را با خیر و خوبی ساخته باشد ، جای خوبی  دارد و اگر با شر ساخته باشد ، جایگاه پرفقر و نیازی خواهد داشت.
صاد قاف
۱۸:۴۹۲۰
آبان
وبلاگ سیده بانو نوشت: هفته پیش یه فیلم تلویزیونی می دیدم. این آخرین جمله شخصیت اول بود: «خدایا، خداییش تو این چند سال زندگی، بد نبودم. فقط بلد نبودم.»این جمله خیلی به دلم نشست. شخصاً معتقدم 90 درصد (شایدم بیشتر) از مشکلات ما به این خاطره که بلد نیستیم. ارتباط با خدای خودمون، با اطرافیانمون، حتی ارتباط با نفس خودمون رو هم درست و حسابی بلد نیستیم. فطرتاً انسان های پاکی هستیم. خیلی از برخوردهای ظاهراً بدی هم که با دیگران داریم با این خاطره که یاد نگرفتیم چطور درست برخورد کنیم. میدونید «بلد بودن» یه تفاوت بزرگ و ظریف با «دانستن» داره. ما معمولاً برای کارهای عملی اصطلاح «بلد بودن» به کار می بریم. ویژگی خاص کارهای عملی اینه که باید برای یاد گرفتن اونا تمرین و تکرار مستمر داشت. گاهی اوقات ما یه مطلبی رو کاملاً بهش علم داریم. به اصطلاح می دونیم باید چه کار کنیم. اما چرا در عمل موفق نمیشیم؟ چون تکرار و تمرین نداریم. همه کارهای عملی تکرار و تمرین مداوم نیاز دارن. برای خوب بودن باید هر روز و هر لحظه خوب بودن رو تمرین کنیم.کاش یاد بگیرم که خوب باشم.توفیقی که خداوند نصیب بسیاری از بزرگان کرده اینه که به ویژه در کودکی فضایی براشون فراهم شده که خوب تربیت بشن،خوب بودن را یاد بگیرن، بلد بشن، تمرین کنن. هیچ زمانی دیر نیست. همیشه میتونیم از نو شروع کنیم برای بلد شدنِ خوب بودن. خداوندا کمکمان کن برای بلد شدن. برای یاد گرفتن. برای تمرین کردن!برای هم دعا کنیم از صمیم قلب، تا فریضه امر به معروف و نهی از منکر فردای هیچ کدام مان ترک نشود.
صاد قاف
۱۷:۰۰۱۹
آبان
وبلاگ مبارز نوشت:ماهــــواره ها آنگاه موفق می شوند که ما آفتــــاب واره ها « قرآن وعتـــــرت » را نشناسیم ونشناسانیم
صاد قاف
۱۵:۴۲۱۷
آبان
وبلاگ اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی نوشت:   نمازهایمان اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!   اگر نمازهایمان نماز بود،... نمی خواندیمش، برای این که، خود را "خلاص" کرده باشیم...   اگر نمازهایمان نماز بود که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی...   اگر نمازمان نماز بود، که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!   نه. نمازهایمان "نماز" نیست. •٠· اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" می شد و با فشار می شست از دلمان همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.   اگر نماز بود، می شد "کیمیا" و مس وجودمان را تبدیل می کرد به طلا...   اگر نمازمان نماز بود، می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه....   التماس دعا
صاد قاف
۱۸:۱۸۱۶
آبان
وبلاگ عطر بارون نوشت:یار من یوسف نیا،اینجا کسی یعقوب نیستلحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیستای گل زیبای من،از غربتت اشکی نریزنازنین،اینجا خدا هم پیششان محبوب نیستگرچه در هر جمعه ای زیبا،دعایت میکنندبهترینم،این دعاها جنسشان مرغوب نیست...
صاد قاف