انجمن ادبی گلبانگ نوشت:
محمد جلال رنجبر
انجمن ادبی گلبانگ نوشت:
انجمن ادبی گلبانگ نوشت:
اخمهایت روی چشمم جای دارد،این یه بار
خنده ای با ناز میخواهم ،برایم میزنی؟
رقص دخترهای هندو خوب میدانم ولی..
نغمه ی شیراز میخواهم،برایم میزنی؟
در میان این دلاویزی به اغماء میروم
جنبشی دمساز میخواهم،برایم میزنی؟
من برای حل شدن در مخزن چشمان تو
چشمکی طناز میخواهم،برایم میزنی؟
شاعر:فائزه اندرز
گلبانگ نی ریز نوشت:
خواستم تا غزلی من بسرایم زغمت
ناگهان قطعه ای گفتم غزلم ریخت بهم
در هیاهوی نگاهت پر پروازم ریخت
روی گرداندی و من شور و شرم ریخت بهم
تا که آن روز تو را با کس دیگر دیدم
در دلم عشق تو مرد و نظرم ریخت بهم
پدرم دفتر شعر و غزلم را میخواند
خواند این مصرع و حال پدرم ریخت بهم
شعرهایم همه در دربدری درماندند
قافیه خسته شد و این اثرم ریخت بهم
بعد تو . . . دلخوشی من شده انبوهی شعر
رفتی و آخر این شعر ترم ریخت بهم
شاعر:محمدعلی جهاندیده
نمی دانم های من نوشت:
درود
پیشکش با تمامی احترام به بازماندگان حادثه ی منا و مردم داغ دار ایران کهن
حاجی سلام
زیارت قبول ؛ قدومت مبارک
حاجی نفس گرمت چگونه به سردی گرایید
" قرار نبود نفس کم بیاوری حاجی"
میخواستی قربانی کنی ؛ قربانیت کردند
حاجی دختر سه ساله ات بعد از تو به آغوش که دل خوش کند ؟؟؟
برای که جز تو دلبری کند ؟؟
نقاشی های کودکانه اش را به که جز تو نشان دهد ؟
وقتی میداند دیگر نیست آغوشی که هر روز پس از رسیدن به رویش گشوده میشد ...
حاجی پر کشیدی و آسمانی شدی
رفتی و به امام خویش اقتدا کردی ؛
حسین وار دعوت حق را لبیک گفتی و در حریم حرمش چه عاشقانه آرام گرفتی ...
لب تشنه چون حسین به صحرای کربلا
گویی که شد منا به مثل دشت پر بلا ...
شک ندارم در میان لحظه ای درنگ
در میان همهمه ای از فریاد یا حسین و یا ابوالفضل
در بحبوحه ی درد خدایت را ملاقات کردی
عشق را صدا کردی
دست به خدا سپردی و ....
و آه ...
آه که نبودنت رنجی است بس عظیم
حاجی تردیدی روا ندار که تاوان خونت را
تاوان مروارید های لبریز از چشمه چشمان همسفران و هم دلانت را ؛
تاوان برج عظیم درد بر دل هم وطنانت را ؛ روزی آل سعود پس خواهد داد ...
لعن الله علی ال سعود !
#ک_مرادنژاد